باغهای معلق بابل
در سال 1898 میلادی باستانشناس آلمانی «روبرت کلدوی»، در حدود 90 کیلومتری جنوب بغداد در عراق امروز در سواحل رود فرات جستجو در پی ویرانه ها و بقایای شهر غرق شده ی بابل را آغاز کرد.
بابل که در عهد عتیق (تورات ــ کتاب آسمانی موسی) از آن با همین نام یاد شده است، در تاریخ بیش از سه هزار ساله ی خود سه بار تا پی دیوارهای شهر منهدم شده و همواره دیگر بار از نو ساخته شده بود، اما در نهایت این شهر در قرنهای 6و 5 پیش از میلاد تحت سلطه و حکمرانی فارسها و مقدونیها قرار گرفت.
بابل نخستین شهر جهانی تاریخ بشریت محسوب می شود و قبل از هر چیز به خاطر سه اثر ساختمانی برجسته، که برای اهل فن و حرفه ی زمان خود جنجال برانگیز محسوب می شدند، یعنی: برای برج بابل، برای دیوارهای عظیم و مستحکم که به دور شهر کشیده شده بود و برای باغهای معلق سمیرامیس، مشهور و معروف شده بود.
«کلدوی» از سوی شرکت «آلمان ــ مشرق زمین» در برلین مأموریت داشت به جستجوی این سه اثر هنری فنی عجیب بپردازد و آنها را از دل زمین حفاری کند. این باستانشناس 18 سال از عمر خود را در اجرای این مأموریت سپری کرد؛ او برای این که بتواند با توده ی عظیم خرابه ها و ویرانه ها دست و پنجه نرم کند دستور داد یک خط کامل نقاله ی حفاری برای انجام این کار از اروپا به محل بیاورند ــ و او در کار خود موفق شد. او برج بابل را یافت، معبدی بزرگ و مطبّق و در عین حال درون پُر که به افتخار خدای کشور بابل، «مردوک » برپا شده بود. در هر صورت، از این اثر ساختمانی که ارتفاع آن 90 متر بوده و بر روی سطح چهار گوشی که هر ضلعش نیز 90 متر طول داشته، بنا شده بود ؛ تنها تعدادی از پایه های اصلی بنا و تل عظیمی از خاکهای آثار مخروبه باقی مانده بود.
«کلدوی» همچنین دیوار شهر بابل را، که عظمتش تعجب جهانیان زمان خود را برانگیخته بود، پیدا کرد: دیوار بقدری عریض بود، که دو ارابه ی اسبی می توانستند روی آن براحتی در کنار هم حرکت کنند. این دیوار، تمام شهر، مجتمع قصرها و نیز یک قطعه زمین مسطح و بزرگ را در بر می گرفت. این قطعه زمین احتمالاً برای مردمی که خارج از دیوار زندگی می کردند، هنگام حمله ی احتمالی دشمن به عنوان پناهگاه در نظر گرفته شده بود. «کلدوی» از این اثر ساختمانی عظیم نیز فقط پایه های اصلی دیوار را که تا 12 متر ارتفاع داشتند و تل عظیمی از ویرانه ها را یافت. اما باغهای معلق معروف کجا بود؟
این پژوهشگر آلمانی پس از اینکه سالهای طولانی سختکوشانه و با ناکامی به دنبال این اثر ساختمانی گشته بود، یک روز در گوشه ی شمال شرقی مجتمع بی حد و مرز کاخهای سلطنتی، در عمق یک متری از سطح خاک و خرابه، به ساختمانی برخورد که مشابه آن را تا به حال هرگز ندیده بود؛ این پی از دوازده اتاق باریک و دراز که اندازه یکدیگر بودند تشکیل می شد، که ــ بر خلاف تمام دیگر آثار ساختمانی کشف شده در بابل ــ از سنگِ تراش داده درست شده بود. این دوازده اتاق در دو سوی یک راهروی میانی ردیف شده بودند؛ سقف این اتاقها از آجر (خشت پخته) بنا شده و چنان محکم و قطور بود، که ظاهراً منظور از ساخت آن تحمل بارهای سنگین بوده است. دیوارها و ستونها تا 7 متر قطر داشتند. چیز دیگری که کلدوی در این خرابه ها درست در کنار اثر ساختمانی طاقْ گنبدی دوازده اتاقه کشف کرد ــ که کمتر از آن اتاقهای نادر، عجیب نبود ــ یک حلقه چاه بود. این چاه از یک دهانه ی حلقویِ مرکزی و دو دهانه ی گوشه دار کوچکتر تشکیل شده بود. چرخ چاهی که به این چاه تعلق داشته و احتمالاً از چوب و طنابهای کلفت تشکیل می شده، باقی نمانده بود. کلدوی مدتی طولانی اندیشید، که این زیر زمین طاقْ گنبدی، زمانی چه چیزی را می توانسته تشکیل بدهد ــ آنگاه او پاسخ را یافت. او در بسیاری از نوشته های یونانیان و رومیان، و همچنین بر روی کتیبه های سنگی خط میخی زمان بابلیها، سرنخهایی به دست آورد که در بابل فقط در دو نقطه سنگِ تراش داده به کار رفته بوده است: در دیوار شمالی «قصر» یا کاخ و سرای سلطنتی بابل، و در «باغهای معلق سمیرامیس». سنگهای تراش داده شده ی قصر را «کلدوی» قبلاً یافته بود ــ بنابراین زیر زمین طاقْ گنبدی می بایست متعلق به «باغهای معلق » مشهور می بود.
«کلدوی» از ادبیات جامع موجود درباره ی بابل قدیم، فقط می توانست یک تصویر درباره ی شکل ظاهری باغ های معلق سمیرامیس نزد خود مجسم کند: احتمالاً روی زیرزمین طاق گنبدی یک ساختمانِ مرکزیِ تراس گونه با تراسهای مطبّق قرار داشته است. هر تراس حدود 5 متر بالاتر از تراس زیری خود واقع بوده و با سطوح سنگی به طول 45/5 متر و عرض 35/1 متر فرش شده بوده است.
بر روی هر یک از سطوح سنگی، یک لایه حصیر آغشته به قیر، کشیده شده و روی آن با دو لایه آجر کوره، فرش و درزهای میان آجرها با گچ گرفته شده بوده است. دوباره بر روی این طبقه ی آجری، یک لایه سرب ریخته شده بوده که از نشت رطوبت به طبقات زیرین جلوگیری کند.
در نهایت بر روی لایه ی سربی، یک لایه خاک به ارتفاع 3 متر قرار داشته که باغ اصلی را ــ که در آن حتی درختان بلند هم میتوانستند برویند ــ تشکیل میداده است.
کلدوی پیروزمندانه به برلین گزارش داد: «من باغهای معلق را یافته ام» اما پیروزی او برای مدت زیادی دوام نیافت. هنوز کشف او به زحمت معروف شده بود، که درباره ی آن شک و تردید پیدا شد.
دیگر پژوهشگران نیز با تکیه بر نوشتارهای عهد باستان تلاش کردند ثابت کنند که باغهای معلق در مکانی که «کلدوی» حدس میزد، نمیتوانسته بنا شده باشد. برخی از این پژوهشگران گفتند که «باغهای معلق» درون محوطه ی کاخها نبوده، بلکه در کنار آن قرار داشته است. برخی دیگر بر این باور بودند که باغها نه در محوطه ی قصرها و نه در کنار آن بوده، بلکه دور از محوطه ی کاخها و درست در کناره ی رود فرات قرار داشته، و تعدادی هم حتی ادعا کردند که باغها نه در کناره ی رود، بلکه بر فراز رودخانه، گویا بر روی پل عریضی ــ که بسیار پهنتر از بستر رودخانه بوده ــ قرار داشته است!
مشخص نیست که کدام یک از این فرضیه ها درست و کدام اشتباه است. احتمالاً این معما در آینده نیز حل نخواهد شد.
همچنین معلوم نیست که چرا « اغهای معلق» به سمیرامیس نسبت داده شده است. «سمیرامیس» ملکه ی افسانه ای بابلی ــ آشوری بوده که اگر واقعاً وجود خارجی هم داشته ــ می باید قرنها پیش از ساخت و ایجاد «باغهای معلق» میزیسته است. در مورد اینکه آیا ملکه ای هم، که در زمان ساخت باغ در بابل میزیسته، سمیرامیس نام داشته است، دلیل و مدرکی وجود ندارد.
|